به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «ندای تفرش»؛ سیاوش منظوری فعال رسانهای در یادداشتی نوشت: در کشور جمهوری اسلامی ایران مردم عزیز و آگاه هر ساله ۱۴ و ۱۵ خردادماه به مناسبت بزرگداشت رحلت امام خمینی (ره) و قیام خونین مردم در سال ۱۳۴۲ در مرقد شریف بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران گرد هم میآیند تا با ولیفقیه زمان خویش امام خامنهای (حفظه الله) تجدید بیعت نمایند.
خالی از لطف نیست تا به همین مناسبت به بررسی دو واقعه تاریخی ۱۴ و ۱۵ خردادماه بپردازیم. چه رابطهای بین قیام خونین ۱۵ مردادماه و شخصیت بزرگ امام خمینی (ره) وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش باید به تاریخ معاصر ایران اسلامی یعنی قسمتی از دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی نگاهی کرده و عوامل منتهی به قیام ۱۵ خرداد و نقش بارز امام خمینی (ره) بهتر مورد بررسی قرار بگیرد.
امام خمینی (ره) زمانی در مقابل بی عدالتی و استبداد حکومت پهلوی ایستاد که سیل عظیمی از لوایح غیر معقول از طرف شاه به مجلس ملی ارائه گردیده بود تا با تصویب آن لوایح، قانون رسمی کشور به نفع اجانب تغییر پیدا کند. سابقه مبارزه امام خمینی (ره) با رژیم شاهنشاهی پهلوی از سال ۱۳۳۹ با قانون اصلاحات ارضی شروع شد، با قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱ ادامه یافت و در نهایت با لایحه کاپیتالاسیون در سال ۱۳۴۲ به اوج خود رسید.
قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ اولین حرکت انقلابی ملت به رهبری امام خمینی (ره) بود که ۱۷ سال بعد منجر به پیروزی انقلاب اسلامی ایران گردید. بعد از سخنرانی امام خمینی (ره) در مدرسه فیضیه با هدف نصیحت محمدرضا شاه پهلوی و هشدار به علمای اسلام، جرقهای در اذهان عموم ایرانیان خورد، که اعتراض و راهپیمایی مردم را در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به دنبال داشت. این اعتراض مردم با پاسخ خونین و مرگبار حکومت پهلوی مواجه گشت و پیرو آن تبعید امام خمینی (ره) از کشور اتفاق افتاد.
در آن زمان فضای مسموم سیاسی ایران متشکل از ۵ جریان سلطنت طلبها، ملیگرایان، چپهای مارکسیست، التقاطیهای تندرو و اسلامگرایان بود.
امام خمینی (ره) از دل گروه اسلامگرا پا به عرصه سیاست گذاشت و علم مقابله با استبداد و طاغوت پهلوی را در دست گرفت. قیام ۱۵ خرداد تبدیل به نقطه عطف و شناخت گروههای اسلامگرا گردید و چهار شاخه اصلی در آن زمان عبارت بودند از گروه انزوای اسلام، گروه میانهرو، گروه موافق پهلوی و در نهایت گروه اسلام اصیل و ناب محمدی (ص).
امام خمینی (ره) در سال ۱۳۴۲ ملت و دین و مبین اسلام را سرگردان همچون بازیچهای در دست گروههای سیاسی و حکومت پهلوی دید؛ او به مبارزه با شاهی پرداخت که برای خوشامد آمریکاییها و دریافت مدال ژاندارم منطقه خاورمیانه حاضر بود مال، اعتقاد و آبروی ایرانیان را بوسیله تصویب لوایح مغرضانه در سینی نقرهای حراج گذاشته و در میان اجانب توزیع و تقسیم نماید.
حتی گروههای سیاسی حاضر و فعال در عرصه سیاست کشور نیز در بحبوحه بیکفایتیهای محمدرضا شاه هر یک به دنبال سودهای شخصی خود بودند.
گروه سلطنت طلب با تأکید بر روی سیستم حکومتی سکولار و تجدد خواهی غربی (غربزدگی) میخواست با تقلید از اروپا از دروازههای تمدن جهانی (همان غربی) عبور کند.
ملیگرایان با انحراف از اصول اولیه بحثهای قومیتی و قیبلهای مانند پان ایرانیسم، پان ترکیسم و پان عربیسم را مطرح کرده بودند که ایران را به ورطه تجزیه طلبی کشانده بود و به همین علت محمدرضا شاه توانسته بود اراضی همچون بحرین را عروس جهان کند.
جریان چپ مارکسیستی با بروز انواع حزبها که مهمترین آنها حزب توده است توانسته بود در مقام و مناصب مهم و حیاتی حکومت پهلوی رخنه کند و تفکرات الحادی خود را در بین جامعه گسترش دهد.
گروههای التقاطی بویژه نوع متعصب و تندرو آنها، سازمان مجاهدین خلق از جریانهای تاثیرگذار و به نحوی نفوذیهای حزب توده در جریان اسلامگرا به شمار میرفتند.
امام خمینی (ره) زمانی صدای اعتراض خود را بلند نمود که میدید در بین اسلامگرایان آن زمان در گروه انزوای اسلام فرقه حجتیه غالب گردید و با اشاعه افکار ضاله ولی جذاب خود توانسته عده زیادی از جوانان را جذب خود نمایند. گروه دوم کسانی با مسلک میانهروی بودند، در لحن و کلام فساد و عامل آن را محکوم میکردند ولی معتقد نبودند که باید عامل فساد را مجازات و برخورد نمود.
گروه سوم بخشی از روحانیت بودند که شاه را سایه خداوند سبحان میدانستند و هرگونه مخالفت با شاه را برابر مخالفت با دین و شریعت اسلام تلقی میکردند. در این نقطه حساس و بحرانی بود که امام خمینی (ره) اعتراض نمود و با صدای بلند بیان کرد که “علمای اسلام به داد اسلام برسید”.
انتهای خبر/