به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «ندای تفرش»؛ امام حسن(ع) را کریم اهل بیت میخوانند چراکه در بخشش و سخاوت همانند ایشان نیست در ادامه به برخی از روایتهایی ایشان که در مورد سخاوت بیش از حد ایشان است اشاره میشود.
داستان شماره یک
روزی امام حسن(ع) از کنار باغ های مدینه می گذشت، دید غلام سیاهی قرص نانی را برای نهار خود آورده؛ ولی یک لقمه خود خورد و لقمه ای به سگی که کنارش بود، داد. امام از او پرسید: چرا نصف طعام را به سگ دادی؟ عرض کرد: خجالت کشیدم که او به من نگاه کند و من تنها غذا بخورم.
امام پرسیدند: غلام که هستی؟ گفت: ابان بن عثمان. حضرت پرسید: باغ مال کیست؟ گفت: از همان شخص. حضرت فرمود: تو را سوگند می دهم که همین جا بمانی تا من برگردم. حضرت رفت و غلام و باغ را از صاحبش خرید و برگشت و به غلام فرمود: من تو را خریدم. غلام گفت: در خدمت تان هستم. حضرت فرمود: «وَ قَدْ اشْتَرَیتُ الْحائِطَ و انْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ و الْحائطُ هبَهٌ مِنّی الَیک؛ باغ را خریدم و تو در راه خدا آزاد هستی و باغ هم هدیه ای است از من به تو.»
داستان شماره دو
در کتاب «ارشاد القلوب» دیلمی آمده است: کسی از امام حسن(ع) کمک خواست، امام پنجاه هزار درهم به او عطا کرد. آن شخص کارگری آورد که آن پول ها را ببرد. امام کرایۀ آن کارگر را نیز پرداخت کرد و فرمود: «>تَمامُ الْمُرُءَهِ اعْطاءُ الْمأجِرَهِ لِحَمْلِ الصَّدقَهِ؛ تمام و کمال مردانگی پرداخت کرایۀ حمل صدقه است.»
داستان شماره سه
ابوهارون می گوید: به اتفاق جمعی از حجاج وارد مدینه شدیم. گفتیم خوب است خدمت امام حسن (ع) برسیم. شرفیاب حضور حضرت شدیم و گزارشی از سفر خود به ایشان عرض کردیم. پس از خداحافظی، امام برای هر کدام از ما چهار صد سکه فرستاد. ما به فرستادۀ حضرت گفتیم: ما که نیازی نداریم. فرستاده اش گفت: احسان امام را رد نکنید.
ما خود دوباره خدمت حضرت رسیدیم و عرض کردیم: وضع مالی ما خوب است و نیازی به پول هایی که فرستادید، نداریم. حضرت فرمود: مرحمتی مرا باز نگردانید و من اگر بدین حال نبودم و مشکل مالی نداشتم، این مقدار برای شما کم بود؛ اما به شما هدیه ای دادم و این اخلاق را از حضرت حق آموخته ام که چون روز عرفه می رسد، می گوید: بندگانم پریشان نزد من آمده و خواستار رحمت من هستند، من شما را گواه می گیرم که نیکوکاران شان را بخشیدم و شفاعت نیکوکاران را دربارۀ بدکاران پذیرفتم.
داستان شماره چهار
روزی شخصی خواست تا حاجتش را به امام حسن(ع) بیان کند، امام فرمودند: خواسته ات را بنویس و بیاور. وقتی او نامه اش را نوشت و تحویل داد، حضرت دو برابر آنچه را نوشته بود، به او عطا کرد. حاضران عرض کردند: چه نامۀ پر برکتی بود، حضرت فرمودند: «بِرکتُها عَلَینا اعْظَمُ حینَ جَعَلَنا لِلْمَعْروفِ اهلًا اما عَلِمْتَ انَّ الْمَعْروفَ ما کانَ ابْتِداءً مِنْ غَیرِ مَسْأَلَهٍ؛ برکت آن برای ما بیش تر است؛ چراکه ما را جایگاه و صاحب نیکی دانسته و به امید بخشش به سوی ما آمده است. آیا نمی دانی نیکی آن است که پیشاپیش، بدون درخواست انجام شود؟»
انتهای خبر/