به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «ندای تفرش»؛ به نقل از دیار آفتاب، سیاوش منظوری فعال رسانهای در یادداشتی نوشت: «آشپز که دوتا شد، آش یا شور میشود یا بی نمک» یکی از ضرب المثلهای قدیمی است. اگر موشکافانهتر و دقیقتر به این جمله نگاه کنید، مصادیق اجزای آش را در زمان و دنیای فعلی میتوان یافت.
در ابتدای امر برای پختن آش به عواملی همچون حرارت، دیگ، آب، رشته آشی، حبوبات، سبزی و به مقدار لازم نمک احتیاج است. ابتدا آب را در دیگ ریخته و به ترتیب مواد خوراکی به ظرف اضافه میشوند. نقش آب به عنوال یک سیال ارتباطی بین اجزای آش است که منجر به یک همگنی درون ظرف دیگ میگردد. اما میزان نمک به عنوان یک نکته حائز اهمیت، توسط آشپز و باب میل او به محتویات دیگ اضافه میشود.
حرارت طلبی انسان آبی
در معادلیابی اجزای آش تصور نمایید که دیگ همچون کشور است، رشتهها را مسائل روزمره (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و … ) بدانید، حبوبات را هم وزن شایعات بخوانید، سبزیها را دیدگاههای شخصی قلمداد کنید و در نهایت آب داخل ظرف را مانند انسان (جامعه انسانی) بپندارید.
زمانیکه آش پخته شده و سرو میگردد، یکسری رشته همراه با حبوبات که به آنها سبزی چسبیده است، از دیگ خارج میشود. این حالت همانند واکنش انسانها به مسائل روزمره کشور بر اساس دیدگاههای شخصی شکل گرفته بر پایه اخبار و شایعات است.
برای پخته شدن آش باید مؤلفه حرارت را در الویت قرار داد. اما معادل حرارت در دنیای انسانها چه میتواند باشد؟ اگر بگویید رسانههای مجازی راه را به خطا نرفتهاید. چراکه انسان امروزی در مواجه با این رسانهها در فکر و حرکت خود دچار تغییر میشود.
اگر رسانه او را مأیوس کند، به آهستگی و به کندی تغییر جهت داده و حتی ممکن است در بعضی از حالات هم از رسانه و هم از غیر آن دوری گزیند و به انزوای حاد کشیده شود. اما اگر جو و فضای کاذب رسانه بر او غالب شود، وی را تبدیل به توپی آتشین غیر قابل کنترل نموده و در صورت ادامهدار شدن شرایط او را وارد حوزه عصیان کرده و تمامی اعمال و رفتارش را با رسانه هماهنگ میکند.
در نهایت فرد از یک انسان دارای اختیار به یک ربات تحت فرمان دیگری تبدیل میشود. حالا که اهمیت حرارت نمایان گشت، باید میزان آن نیز مشخص شود.
چرا که آش خوب با درجه حرارت مشخصی پخته میشود. همانطور که آشپز میزان حرارت را تنظیم میکند، صاحبان رسانه نیز نقش رسانهها را در هر رویدادی کم و زیاد میکنند.
گاهی یک مسأله در رسانه به شدت مطرح میشود که مخاطب را به مرز جنون میرساند و گاهی مسألهای دیگر چنان مورد بی توجهی قرار میگیرد که از وقوع آن احدی از ابناء بشر خبردار نمیگردد.
آشپز، نمک و فشار خون
نمک از نظر شیمیایی یک کاتالیزور بوده که در انتهای فرآیند پخت به آش روی حرارت اضافه میشود. در مسائل عصر حاضر سلبریتیهای هر کشور معادل نمک آش هستند. گاهی آش شور میشود درست زمانیکه اتفاقی در یک کشور افتاده و هر سلبریتی بی ربط و با ربطی برای آن موضوع اظهارنظرهای غیر تخصصی ولی متعصبانه میکند. اما گاهی آش بی نمک شده و شما آنچنان سکوتی از سلبریتیها مشاهده میکنید که گویی هیچ یک از مسائل کشوری به آنها مرتبط نیست.
صاحبان رسانه یا همان آشپزان مسائل اجتماعی (بخوانید بحرانهای اجتماعی) دارای یک سیستم بده و بگیر خاص و ویژهای هستند. در این سیستم آنها گاهی به هم دل و قلوه و حتی ادویه قرض میدهند. پس جای تعجب نیست که در آش ایرانی میتوانید اثر نمک آمریکایی را ببینید.
درحالیکه در آش آمریکایی اثری از آثار نمک خودشان نیست، گویی آمریکا با قحطی نمک (سلبریتی) مواجه شده است. در بحران و فتنههای ایران سلبریتیهای آمریکایی نگران جان، ارزش و کرامت انسانها در مقابل نیروی انتظامی پلیس هستند ولی در خود آمریکا نگران رفتار غیر انسانی پلیس و یا دولت خودشان نیستند.
سلبریتی آمریکایی جوانان ایرانی را تحریک به آشوب میکند اما جوانان آمریکا را به پیروی از استانداردهای دوگانه غرب ترغیب مینماید. به همین دلیل است که آشهای ایرانی شور هستند و آشهای آمریکایی بی مزه. اگر سخن از سلبریتی ایرانی نمیشود به دلیل خود تحقیری نیست.
در واقع کسانی که در آرزوی شرکت در جشن سفارتخانههای همکار با آمریکا هستند، دیگر وضع مشخص و نمایانی همچون آفتاب صلاه ظهر دارند.
با توجه به حوادث مرتبط با آزادی بیان چه در شرق و چه در غرب دنیای مدرن امروز، اگر اتفاقی در جمهوری اسلامی ایران واقع شود، باید منتظر ابراز نگرانی سازمان ملل و سلبریتیهای درجه دهمی کشورهای بیگانه بود. حال اگر همان اتفاق در کشوری غیر از ایران اسلامی باشد، آنگاه نه سلبریتیهای جهان و نه حتی دیدهبانان حقوق بشر سازمان ملل واکنشی نشان نمیدهند.
با این اوصاف بی ربط نیست که فشار خون یکی از امراض شایع در بین ملت است، چراکه مصرف نمک در ایران اسلامی بسیار بالاتر از حد استاندارد جهانی است.
انتهای خبر/