سیدابراهیم نام جهادی بود که شهید مدافع حرم «سیدمصطفی صدرزاده» با آن فعالیت می کرد. از فعالان مسجد و پایگاه بسیج بود و به عنوان مربی حلقه های صالحین و مدرس در اردوهای عقیدتی و فرهنگی فعالیت داشت.
مصطفی صدرزاده در ۱۹ شهریور سال ۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان به دنیا آمد و در ۱۱ سالگی به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن شدند.
سال ۸۷ وارد حوزه شد و حدود ۴ سال درحوزه علمیه امام جعفرصادق(ع) تهران و سپس رشته ادیان و عرفان در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز تحصیل می کرد.
احترام به بزرگترها و مهربانی با کودکان و دست بوسی کوچکترها نسبت به بزرگترها سنتی بود که شهید صدرزاده در مسجد محله رسم کرده بود و در کارهایش اخلاص داشت و رضایت خداوند تنها هدفش در زندگی بود.
در جریان فتنه سال ۸۸ در دفاع از انقلاب اسلامی تا مرز شهادت هم پیش رفت و در سال ۹۲ با علم و بصیرت راهی سوریه شد و با داشتن چندین مجروحیت، دست از امر به معروف و نهی از منکر برنداشت و مقاومت در برابر ظلم و پیشتازی در جلوگیری از تجاوز را سرلوحه کار خود قرار داد و در میدان رزم به شیر بیشه فاطمیون شناخته شده بود.
شهید سیدمصطفی صدرزاده فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر فاطمیون بود و برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) در سوریه حضور یافت، زمان شهادتش را پیش بینی کرده بود و روز قبل از شهادت به دوستانش گفته بود که با یک گلوله شهید می شود و عاقبت در اول آبان سال ۹۴ در عملیات محرم در روز تاسوعا در مبارزه با تروریست های تکفیری در حومه حلب به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار به خاک سپرده شد.
مصطفی نذر حضرت عباس بود
مادر شهید صدرزاده در دیداری که با رهبر معظم انقلاب اسلامی داشتند از نذر حضرت عباس(ع) روایت کرد و گفت: مصطفی تقریبا ۳ سالش بود که در روز تاسوعا در روضه نشسته بودم که مصطفی جلو در با موتور تصادف کرد و گفتند که از دنیا رفته است. من همینطور که جلوی کتیبه های حضرت عباس(ع) نشسته بودم، گفتم یا حضرت ابوالفضل فرزندم را نذرتان کردم، نگهش دارید تا سرباز شما باشد.
مصطفی در آن حادثه که قبل از اذان ظهر روز تاسوعا پیش آمده بود، زنده ماند و سالها بعد در روز تاسوعای سال ۹۴ دقایقی قبل از اذان ظهر به شهادت رسید. رهبر معظم انقلاب پس از شنیدن این روایت فرمودند: این موارد باید در تاریخ ثبت شود و عظمت زیادی دارد.
مرا قاسم خطاب کن
شهید سید مصطفی صدرزاده در آغاز وصیتنامه خود به دوستان و آشنایان به پیروی از فرامین رهبری سفارش می کند و در ادامه اشاره دارد که مبارزه با دشمن آرزوی بنده بود و فقط خدا میداند که چقدر برای آن ضجه زدم و التماس کردم و ممکن است بعضی ها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید من به راهی که رفتم یقین دارم. این شهادت لطف و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم و چقدر بچه های ما یتیم شدند، زن ها بیوه، مادرها مجنون و پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود.
او در ادامه وصیت نامه از غربت حضرت زینب(س) می نویسد: بیبی زینب آن زمانی که شما در شام غریب بودید گذشت، دیگر به احدی اجازه نمیدهیم به شما و به سلاله حسین(ع) بیاحترامی کنند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بیبیجان انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بیبی عزیزم مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن.
شهید صدرزاده نکاتی به دوستان در امور فرهنگی سفارش میکند: وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم، وقتی که کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می آید اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز، اگر می خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید، زندگی نامه شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید، سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد، دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید، خودسازی دغدغه اصلی شما باشد.
اسم تو مصطفاست
کتاب «اسم تو مصطفاست»، زندگی نامه شهید سیدمصطفی صدرزاده است که به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید صدرزاده و به قلم راضیه تجار گردآوری شده و ویژگی های برجسته اخلاقی و رفتاری شهید را بیان میکند که می تواند الگویی برای جوانان این مرز وبوم باشد.
از شهید صدرزاده دو فرزند به نامهای فاطمه و علی به یادگار مانده است.
انتهای پیام/