شهید رضا درودیان، فرزند محمدحسین، در تاریخ ۱۳۴۸/۱۱/۰۱، در حالیکه چیزی به بهار سال ۴۹ باقی نمانده بود در خانوادهای متدین و زحمتکش، دیده به جهان گشود و بهار نقوسان را از همیشه با طراوتتر کرد.
دو قلو بودند و برادرش را در همان روزهای اول تولد از دست داد.
روزهای کودکی را در کوچه باغهای زیبای روستا پشت سر گذاشت و پس از آن وارد مدرسه شد. کودک با هوشی بود اما بدلیل عدم امکانات تحصیلی در روستا نتوانست درسش را ادامه دهد و فقط تا مقطع راهنمایی درس خواند.
پسری مهربان و دوست داشتنی که از همان نوجوانی همواره به فکر پدر و مادرش بود و سعی میکرد در تمام امور خانواده به آنها کمک کند.
دوران ستم شاهی را بخوبی به یاد نداشت، ظلم و ستم جباران را ندیده بود، اما از بزرگان خود شنیده بود که بر این ملت شریف چه ستمها که روا داشته اند؛ بهمین دلیل، عاشق انقلاب و رهبر کبیر آن بود.
همیشه میگفت: “باید به امام لبیک بگوییم و انقلابمان را حفظ کنیم”.
عشق به اسلام، انقلاب و احساس وظیفه نسبت به هموطنان، و تعالیم اجتماعی و مذهبی که از خانواده و نزدیکان خود آموخته بود، روح پاک و بی آلایشش را صیقل داد و بیش از پیش آمادهی جان فشانی کردن بود.
به مسائل دینی و مذهبی اهمیت زیادی میداد. همیشه قرآن میخواند و به دیگران هم توصیه میکرد که از خواندن قرآن غافل نشوند.
همواره در مراسم و مناسبتهای مذهبی شرکت میکرد و به آن اهمیت زیادی میداد. مهربانی در وجودش جاری بود و از کمک به دیگران غافل نمیشد.
همین روح پاک و بیآلایشش او را به جبهه کشاند. سرباز وظیفهای که در لشکر ۲۱ حمزه سیدالشهداء(علیه السلام) نیروی زمینی ارتش مشغول به خدمت شد.
مدتی با عاشورائیان کربلای ایران مانوس بود، اما حضورش دیری نپایید و این گل گلزار ایثار و استقامت، در تاریخ ۱۳۶۶/۱۰/۱۵ (۱۳۶۶/۰۶/۱۰)، در پاسگاه شرهانی با اصابت ترکش، شهد شیرین شهادت را نوشید، رفت تا سر چشمه ی حقیقت را بیابد و روح خود را در زلال آن شستشو دهد و آمادهی ورود به رضوان الهی شود.
مردم مومن روستای نقوسان با احترامی وصف ناشدنی، این شهید را تشییع و در همان روستا به خاک سپردند.