شهیدی که در زمان حیات، زمان شهادتش را می‌دانست

وقتی که شهید محمّد شکری را دفن می‌کردند، سید احمد با گذاشتن آن شهید درون قبر گفت: «قبل از چهلمت، به پیشت می آیم!»

ندای تفرش؛ منوچهر پلارک که با لقب سید احمد پلارک شناخته می‌شود؛ فرزند عباس بود که در سال ۱۳۴۴ در تهران دیده به جهان گشود. اصلیت او از تبریز است. پدر او در سن ۶سالگی سید احمد، فوت کرد. در واقع سید احمد پلارک، تک پسر خانواده بود و مسئولیت خانواده به غیر از تحصیل، بر عهده ی او بود و او با کار کردن توانست به خواهرانش در امر ازدواج، کمک کند.

محل زندگی شهید سید احمد پلارک در خیابان ایران میدان شهدا بود و پناه‌گاه همیشگی او مسجد حاج آقا ضیاء آبادی (علی بن موسی الرضا (ع)) بود.

خصوصیات اخلاقی شهید سید احمد پلارک

یکی از خصوصیات اخلاقی شهید سید احمد پلارک این بود که به مادرش احترام می گذاشت و عقیده ی خاصی به خواندن نماز اول وقت داشت، همیشه نماز شبش را به جا می آورد و غسل جمعه ی خود را بطور مداوم انجام می‌داد. او نیز سوره ی واقعه را تلاوت می‌کرد.

ایثار شهید سید احمد پلارک

آخرین مسئولیتی که شهید سید احمد پلارک برعهده داشت؛ این بود که به عنوان فرمانده دسته فعالیت میکرد. او نیز از ناحیه دست و شکم در والفجر ۸ دچار جراحت شد اما کم تر کسی از این مسأله باخبر شده است. اگر کسی سؤالی در خصوص حضورش در جبهه می‌کرد؛ از جواب دادن به آن ممانعت می‌کرد. یک روز در جبهه، قصد عبور از یک رود خانه را داشتیم و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک به همرزمانش گفت: ”اگر یک نفر مریض شود بهتر از مریض شدن همه است” هر کدام از بچه ها را روی دوشش می گذاشت و به آن سوی رودخانه می‌برد. در آخر، شلوار او یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود.

پیش بینی زمان شهادت شهید سید احمد پلارک در زمان حیات

وقتی که شهید محمّد شکری را دفن می‌کردند، سید احمد با گذاشتن آن شهید درون قبر گفت:قبل از چهلمت، به پیشت می آیم!».

طبق گفته ی شهید سید احمد پلارک، موعد شهادتش شنبه بود و جنازه ی او را دوشنبه می آورند که عاقبت هم، همین شد. در روز دوشنبه هم زمان با چهلم شهادت محمّد شکری، جنازه ی او را آوردند.

اظهارات خواهر شهید پلارک درباره ی او چنین است:

احمد، آخرین بار در زمان رفتن به جبهه به مادرم گفت:« مادرجان! من دیگر بر نمی گردم. کارهایت را انجام بده، قندهایت را بشکن و خانه و زندگی ات را تمیز و مرتّب کن که دیگر برنمی گردم. من از آقا امام رضا علیه السلام ، جوابم را گرفتم.»

او مدتی قبل به مشهد سفر کرده بود.

همچنین گفت:« مادر! من هیچ کاری در حق تو نکرده ام، ولی به حدی تو را بالا می برم که همه چیز را جبران کنم.»

وصیت نامه شهید سید احمد پلارک


بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

خدای را ستایش میکنم که ما را به دین خود هدایت نمود در غیر این صورت، ما هدایت نمی‌شدیم.

السلام علیک یا ثاراللّه؛ ای چراغ هدایت و کشتی نجات، ای رهبر آزادگان، ای آموزگار شهادت بر حرّان، ای که زنده کردی اسلام را با خونت و با خون انصار و اصحاب باوفایت، ای که اسلام را تا ابد پایدار و بیمه کردید.

یا حسین (علیه السّلام) دخیلم، آقا جانم هدف ما از رفتن به جبهه گرفتن انتقام از نامردانیست که بر روی مادر شیعیان زده اند و همچنین بازوی او را شکستند و سینه اش را سوراخ کردند، شنیدن چنین مصیبت هایی سخت است.

خدایا نیرو و توانی به ما بده تا بتوانیم برای یاری دینت از کار بهره بگیریم. خدایا به ما توفیق اطاعت و فرمانبرداری از این رهبر و انقلاب عنایت بفرما. خدایا توفیق شناخت خودت را به ما عطا فرما؛ آن طور که شهداء شناختند و ما را به شهداء ملحق بفرما و آن ها را از دست ما راضی کن.

خدایا عمل خوبی به غیر از معصیت ندارم و اللّه اگر تو کمک نمی کردی، من در اینجا نبودم و اگر ستّار العیوبی را بر می‌داشتی، هیچ کدام از مردم حتّی پدر و مادرم نزد من نمی آمدند و از من فرار می کردند. خدایا به کرمت و مهربانیت آن گناهانی که مانع از رسیدن بنده به تو می‌شود را ببخش. الهی العفو…

مادر! توجّه کن! اگر من به زیارت امام رضا (علیه السلام ) می‌رفتم, مگر شما نگران بودید؛ بلکه خوشحال بودید که به زیارت و پابوس امام خویش رفتم. بنابراین اصلاً نگران نباش؛ چون من به زیارت خدایم و خالق و معشوقم می روم. پس استوار و محکم باش به مانند مادران شهید پرور. اگر هرکسی حتّی از نزدیکترین کسان، قصد انجام کار خلافی بر ضدّ انقلاب را داشت؛ در مقابلش بایست.

بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید (امام دوستت دارم و التماس دعا دارم) که می دانم بر سر قبرم می آید.

ظهر عاشورا ۱۴۰۶ ه.ق. مصادف با ۲۴ /۶/ ۱۳۶۵ ه.ش.

سید احمد پلارک

نحوه ی شهادت شهید سید احمد پلارک

شهید سید احمد پلارک در۲۲ فروردین ماه ۱۳۶۶ ه.ش. زمانیکه سرویس های پایگاه را تمیز میکرد؛ موشکی در یک حمله هوایی، به پایگاه اثابت کرد و احمد در زیر آوار ماند. بعد از بمباران، زمانی که امدادگران، زخمی ها و شهیدان را جمع آوری می کردند؛ از زیر آوار، متوجّه بوی شدید گلاب شدند. پس از کنار زدن آوار، پیکر پاک این شهید را پیدا کردند که غرق در بوی گلاب بود. پیکر این شهید در قطعه ۲۶ بهشت زهرای تهران، ردیف ۳۲، شماره ۲۲، دفن شده است و همیشه تا چند متر اطراف مزار این شهید می توان بوی گلاب را احساس کرد. سنگ قبرش همیشه نمناک است؛ حتی درصورت خشک کردن سنگ قبر او، آن طرف سنگش از گلاب مرطوب می شود.

انتهای پیام/

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 + 6 =